شبگرد تنها

رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن


ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

ماییم و موج سودا، شب تا به روز تنها


خواهی بیا ببخشای، خواهی برو جفا کن


خواهی برو برو جفا کن ، خواهی برو برو برو جفا کن

دلا غافل ز سبحان، ز سبحانی چه حاصل


اسیر نفس شیطان، شیطانی چه حاصل

تو که ناخوانده ای علم، علم سماوات


تو که نابرده ای ره، ره در خرابات

تو قدر خود نمی دان، نمی دانی چه حاصل


تو قدر خود نمی دان، نمی دانی چه حاصل

لا لای، لالا لای، لا لای، لالا لای، لا لای، لالا لای، لالای، لالا لای

ماییم و آب دیده، در کنج غم خزیده


از آب دیده ی ما، این سنگِ آسیا کن

بر شاه خوبُرویان واجب وفا نباشد
ای زردُ روی عاشق تو صبرُ کن ، وفا کن ، تو صبرُ کن ، وفا کن

ای زردُ روی عاشق تو صبرُ کن ، وفا کن ، تو صبرُ کن ، وفا کن

نوشته شده در شنبه 7 آبان 1390برچسب:شعر عاشقانه-متن عاشقانه ,ساعت 18:22 توسط شبگرد| |


Design By : Night Skin